|
|
|
|
چرا این همه غمگینی؟ تو فقط یکبار زندگی میکنی! |
Why are you so sad? YOLO! |
تو فقط یک بار زندگی میکنی |
YOLO |
میترسم از قافله عقب بیوفتم که نمیتوانم برای عروسی شما حضور داشته باشم. |
I’m feeling major FOMO that I cannot be there for your wedding. |
ترس از دست دادن/ ترس از قافله عقب افتادن |
FOMO |
قرار نیست به دروغ بگویم عروس زیبا شده بود. |
NGL the bride was beautiful. |
قرار نیست دروغ بگویم/ دروغ نمیگویم |
NGL |
بعد از ساعتهای طولانی بالاخره یک لباس را انتخاب کرد؛ لباس مد روز! |
After long hours, he finally chose a dress; OOTD! |
لباس مد روز |
OOTD |
جوانی کجایی که یادت بخیر. |
TBT. |
جوانی کجایی که یادت بخیر/ یادش بخیر |
TBT |
ابی، خوانندۀ ایرانی، بهترین زمانه است. |
Ebi, the Iranian singer, is the GOAT. |
بزرگترین در همۀ دورانها/ بهترین زمانه |
GOAT |
برد پیت قطعا کراش من در روزهای دوشنبه است. |
Brad Pitt is definitely my #MCM. |
دوشنبهها مردها عکسهای جالبشان را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند |
MCM |
کیت وینسلت کراش همیشگی من در روزهای چهارشنبه است. |
Kate Winslet is my forever #WCW. |
چهارشنبهها زنها عکسهای جالبشان را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند |
WCW |
او گرسنه و عصبانی است چون شام عروسی به او نرسید. |
She is hangry because she did not get the wedding dinner. |
گرسنه و عصبانی |
Hangry |
این فیلم باعث میشود که حالت تهوع بگیرم. |
This movie is so cring. |
احساس تهوع داشتن |
Cringe |
باید بدانیم بعد از اینکه رفتیم دربارۀ من چی گفتند. چای را بریز (بساط غیبت را به پا کن!) |
We need to know what they said about me after we left. Spill the tea. |
غیبتکردن دربارۀ چیزی |
Spill the tea |
او از طریق شبکههای اجتماعی با او معاشقه کرد. |
She slid into his DMs. |
معاشقهکردن از طریق پیام در رسانههای اجتماعی |
Slide into the DMs |
سلیقهاش برای دکورایسون اتاق محشر است. |
Her taste for room decoration is on Fleek. |
عالی بودن |
On Fleek |
مچ گربهمان را گرفتیم. |
The cat got caught in 4k! |
مچ کسی را گرفتن |
Caught in 4k |
وقتی به مکانهای عمومی میروم عاشق معاشرت کردن با افراد معروف و ثروتمند هستم. |
When I go out in public, I love to hobnob with famous and rich people. |
با افراد دارای موقعیت مصنوعی بالاتر معاشرت کردن |
Hobnob |
بعد از شنیدن صدای او پشت تلفن، کمی آرام شدم. |
After hearing her voice on the phone, I got chill a little. |
آرام شدن/ بودن |
Chill |
خواهر من پارسال عاشق یک پلیس شد و با او ازدواج کرد. |
My sister fell in love with a popo last year and married him. |
پلیس |
Popo |
به پلیس چه گفتی که آزادت کرد؟ |
What did you say to the fuzz that freed you? |
پلیس |
Fuzz |
کسی که چنین پیشنهادی را رد میکند یک احمق است. |
Anyone who rejects such an offer is a airhead. |
شخص ابله/احمق |
Airhead |
کپیوم تنها چیزی است که برای آرام کردن خودم بعد از آن شکست بزرگ برایم باقی مانده است. |
Copium is the only thing left for me to calm myself down after that big failure. |
داروی تقلبی برای کمک به کاربرانی که دچار انقباض می شوند با ضرر/شکست مقابله کنند |
Copium |
من نمیتوانم این ساده لوح را استخدام کنم. میترسم به من آسیبی برساند. |
I can't hire this simp. I'm afraid it will hurt me. |
کسی که برای کسی که دوست دارد خیلی کار میکند/ سادهلوح |
Simp |
دوست من بسیار خرخوان است؛ اما از امتحانات هیچ نتیجۀ خوبی نمیگیرد. |
My friend is very cram; But he doesn't get good results in exams. |
دیوانهوار درس خواندن |
Cram |
دیشب بعد از اینکه به خانه برگشتیم از شدت خستگی بیهوش شدم. |
Last night after we got home I crashed from exhaustion. |
خوابیدن/بیهوش شدن |
Crash |
تیلور سوئیفت در توئیترش یک پیام مستقیم برای من ارسال کرد. |
Taylor Swift sent me a direct message on Twitter. |
پیام مستقیم |
Dms’ |
این رستوران خیلی بیروح است. جزء دو سه نفر کسی اینجا نیست. |
This restaurant is very dead. Except for two or three people, there is no one here. |
(مانند یک رستوران یا بار) هیچکس آنجا نیست |
Dead |
با خریدن این لباس سبک بیزحمتت را تقویت میکنی. |
By buying this dress, you will enhance your steez. |
سبک بدون زحمت |
Steez |
سخنگوی پدرم در مراسم تجلیل از پدرم حاضر نشد. |
My father's spox did not attend the ceremony honoring my father. |
سخنگو |
Spox |
میتوانی ده دلار به من قرض بدهی؟ تا هفتۀ دیگر آن را به تو باز خواهم گرداند. |
can you lend me sawbuck? I will return it to you by next week. |
10 دلار آمریکا |
Sawbuck |
اگر او بهترین خودش را دارد چرا با شخصی دیگر قرار میگذارد؟ |
If she has A-Game, why would she date someone else? |
بهترین یک نفر |
A-Game |
وای! پولم را جای اشتباهی سرمایهگذاری کردم. |
Oops! I invested my money in the wrong place. |
وقتی کسی بهم میریزد |
Oops! |
هی پسر! ببین آن ماشین خارجی را! |
Hey dude! Look at that foreign car! |
یک نفر/ پسر/ رفیق/ داداش |
Dude |